خاکستری

گاه نوشت های آدمی که نه سیاه بود نه سفید ...

خاکستری

گاه نوشت های آدمی که نه سیاه بود نه سفید ...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «من» ثبت شده است

.... رسیدیم به اینجا که پس از پوچی، تنها چیزی که باقی می ماند خودمانیم. یکدفعه تمام صحنه تاریک می شود و یک نقطه از صحنه روشن می شود. درست همان جایی که ما ایستاده ایم. آنوقت است که با خودمان، تنها و لخت! مواجه می شویم.

دفعات اول واقعا عجیب است، گنگ است و ترسناک. شاید هم جالب باشد و شیرین. قطعا برای هر کس متفاوت است. برای من که بیشتر عجیب و ناامید کننده بود و وحشتناک!

اینکه چیزهایی را درونت می بینی که از آن ها متنفر بوده ای. اینکه ترس های عجیب و غریبی را درونت می بینی که داشتی طوری با آن ها برخورد می کرده ای که انگار وجود ندارند. داشتی خودت را شجاع نشان میدادی. داشتی در اوج تنفر از آدم ها بی دریغ به آن ها محبت می کردی و ...

درون همه مان پر است از این پنهان کاری ها. دست خودمان هم نیست. اصلا از اولش می خواستم همین را بگویم که تا وقتی به آن ها پی نبریم روی هیچ کدامش نقش نداریم. درون وجود ما یک مکانیزم بسیار پیچیده، بی شرفانه و البته مفید وجود دارد به نام "ناخودآگاه". این ناخوداگاه است که خیلی از این چیزها را پنهان می کند. برای راحت تر زیستن. برای دوام آوردن در زندگی اجتماعی و تاب آوردن در دنیای بیرون. بگذریم ... ناخودآگاه بماند برای بعد ...

حالا وقتی رسیدی به خودت باید چه کار کنی. آن های فراموشی و فرار و انکار و البته مبارزه پیش رویت است. انسان اصولا کمتر پیش می آید فقط یکی را انتخاب کند. حالا ما فکر می کنیم که طرف راه مبارزه را انتخاب کرده. یعنی مبارزه با خودش. حالا یک سوال ریز و کلیدی به وجود می آید که "با کدام بخش از وجودش باید بجنگد؟" به عبارت دقیق تر " با کدام بخش وجودش با کدام بخش دیگر بجنگد؟"

خیلی پیچیده و گاها مضحک و حوصله سر بر به نظر می آید اما خب هست ... اگر یکپارچه بودیم که اینهمه درگیری درونی و بی تابی و .... نداشتیم. جنگ و نزاع و اغتشاشی در درونمان شکل نمی گرفت و ...

القصه ... خیلی خلاصه بگویم که شخصیت انسان به عقیده روان شناسان سه بخش دارد. نهاد، اگو و سوپر اگو ! یا فارسی اش می شود نهاد و من و فرامن! نهاد می شود امیال زیستی و چیزی در مایه های غریزه و فطرت و این صحبت ها . من هم بخش اصلی شخصیت انسان است که رابط نهاد با دنیای بیرون و واقعیت است. اصل وظیفه اش برقراری تعادل بین این دو بخش است. یعنی دنیای بیرون و نهاد. فرامن یا سوپر اگو هم انسان آرمانی است و به نوعی وجدان. بیشتر هم توسط پدر و مادر و تا حدودی جامعه ساخته می شود.

فرامن طوری تعبیه می شود که هم در مقابل نهاد قرار بگیرد و هم در برابر من! یعنی لذت و این ها که اصلا و با منطق هم گاهی میانه خوبی ندارد. او فقط به دنبال کمال است. ولو اینکه منطقی نباشد! چون این طور تعریف شده! دست خودش نیست!

این شد اولین شکافی که به خود می زنیم برای اینکه ببینم با چه جانوری در گیریم. یک جور کالبدشکافی! حالا اینکه هر کدام از بخش ها چطور کار می کنند و چقدر در وجود و تغییرشان نقش داریم می شود مطلب بعدی. همین طوری هم خیلی روده درازی شد!

ناخودآگاه کجاست ... ؟ در نهاد ؟ من ؟ یا فرا من؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۱۶:۲۰
مرد خاکستری